listen and silent

 

listen and silent are two words with the same letters

and are very important in friendship

 only a true friend can listen to you when you are silent

عکس های نگار و سپهر جونم

 

سلام

خب اینم از عکسای آقا سپهر گل ما فقط ببینید و لذت ببرید

من که الان چند روزه واسه این عکس اولیه خل شدم..کلی قربون صدقه اش میرم..

معلوم نیست کی بشه تو بغلم بگیرمش..

 

البته این گلک ما روز ۲۴ بهمن مصادف با ۱۳ فوریه یه روز قبل ولنتاین به دنیا اومد که هم یاد آوره عشق به مامانیش و باباش باشه و هم اینکه هر سال از دختراااااا ۲ تا کادو با هم بگیره

 

خب اینم از عکسا:

خاله فدات شه چقده ناز نگاه میکنی تو دوربین...قربون اون تفکرت برم

خب اینجا هم سپهر خان ما با خاله خانومشون عکس گرفتن..بله این خاله نگاره

شنیدم این سپر خان ما بس که شیطونی میکنه نمیزاره ازش درست عکس بندازن

فدات شم خاله تا میتونی بتازوووووووووون  خودم پشتتم

قربون خندیدنت برم که مثل بابا حاجی* شدی...

خب میگن وقتی خوابه میشه درست ازش عکس گرفت و عکسایی که خوابه برا ما میفرستن

هرچند که خوابیدنش هم ناز و قشنگه عشق من

اینم از یه نمای دیگه..قربون اون چونه ی خوشگلت برم که به مامان قشنگت رفته

راستی اولین شعری که براش گفتم هم اینه:

یه چشم داره نخودچی.....ابرو نداره هیچی

وای وای تا گفتم٬ باباش شاکی شد گفت خودت ابرو نداری..گفتم اتفاقا به خودم رفته آخه منم نی نی بودم ابرو نداشتم ولی الان دارم خوبشم دارم

اینم عکس نگار جونم با همون بچه اش که پیش من گذاشته بود تا بزرگش کنم..

 

*بابا حاجی:پدر بزرگم

پی نوشت ۱: ببخشید برا اینکه عکسها باز بشن مجبور شدم تو سایز کوچیک بزارم

گریه بر هر درد بی درمان دواست

الو سلام منزل خداست؟

 این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست

شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟

 الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟

 چرا صدایتان نمی رسد ؟  کمی بلند تر

صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟

 اگراجازه می دهی برایت درد دل کنم

" شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست "

 

 

پی نوشت برای کسانی که احیانا فکر میکنم حس گریه داشتم یا کسانی که اسم شاعر رو میخوان بدونن:

 من این شعر رو جایی خوندم ..خوشم اومده بود..تو چرکنویسم گذاشتم..الان که مدتی بود آپ نکرده بودم رفتم سراغ چرکنویس ها تا ببینم چی دارم تا آپ کنم.. چشم افتاد به این شعر و گذاشتمش... راستش شاعرش رو هم نمیدونم کی هست..الانم حس گریه ندارم همینجوری دلم خواست اینو بزارم..

سپهر عشق خاله

 

 

اسم نی نی سپهر شد ولی هنوز عکسش رو ندارم

الهی فداش شم

خاله شدم

سلام

اول تولد امام موسی کاظم (ع) رو تبریک میگم..و تولد امام محمد باقر (ع) رو هم با تاخیر تبریک میگم..

اومدم یه خبر خوب بدم و برم

اون خبری بود که برا 07/07/07 گفته بودم..یادتونه؟؟؟ در مورد همونه

درست حدس زدید.. من خاله شدم..

البته الان ۲ روزی هستاااااا

واییییییییییییییییی من دلم حسابی غش و ضف رفته..

گفتم که مامانم اینا اومدن پیشم...حالا اینا هم خودشون دارن درک میکنن من چی میکشم..

خب این گلک ما مثل اینکه خیلی عجله داشته  یه ۲۰ روزی زود اومده

الان ۲ روزه میخوام بیام بنویسم تا خیال همتون راحت شه ولی نوبت بهم نمیرسه..تازه منتظر هم بودم که عکساش بدستم برسه که یه دفعه آپ کنم..ولی تا الان موفق نشدم..

دیروز خالم زنگ زده بود بهش میگفتم واقعا خاله شدن چه کیفی داره ها..تو هم ما رو اینقده دوست داری؟؟ میگفت تازه میفهمی من چی میکشم..

من هنوز ندیده کلی دلم براش تنگ شده..

 

پی نوشت:از همگی برا اینکه کم سر زدم عذر خواهی میکنم...یه کمی سرم شلوغه.. انشالله در اولین فرصت به همتون سر میزنم..

 

ساک ساک

سلام

میگم من یه چند روز نبودم وبم س ی ا س ی شد رفتا

الانم خیلی وقت ندارم اومدم بگم که خیلی داره خوش میگذره

میدونید که آخه نگار جونم اومده پیشم با مامانی و بابایی

جای همگی خالی

بهتون سر میزنم و جواب کامنت ها رو هم میدم As soon as possible

 

چرا؟؟ چرا؟؟ چرا؟؟

سلام

نمیدونم که این خبر رو خوندید یا نه...دوست هم ندارم که خیلی تو وب در موردش بنویسم ولی روی صحبتم به مسولان و کارگزاران ایران هست...

توی کانادا یه ایرانی یه غلطی رو میکنه که همه محکومش میکنن..حتی خود من..و میبینیم که تو بوق و کرنا میکنن و همه جا آوازه اش میپیچه..دلم میخواد توی آدرسی که گذاشتم برید و نظرات رو مرور کنید..من وقت و حوصله نکردم که همه کامنت ها رو بخونم ولی چند تایی رو گذری خوندم..

ببینید که چگونه از حق هم کشوری خودشون و قوانین کشورشون دفاع کردن...ولی ما چی؟؟

ما هیچوقت نتونستیم درست و حسابی حرف هامون رو به کرسی بشونیم..چرا؟؟؟ چون کنار میکشیم..چون نمیخواهیم موقعیتمون خراب شه..چون میترسیم...چون همیشه همه چیز علیه ایران بوده...

من خیلی در مورد این خبر چیزی نمیدونم و خیلی هم بسطش نمیدم ولی اینجا خودمون تو مالزی بارها شاهد کیف قاپی هایی از زنان ایرانی بودیم..

بعضی مواردی که پیش اومد و من به خاطر دارم وقتی بود که یه خانوم ایرانی مقاومت کرده بود تا کیفش رو نده با چاقو به دستش ضربه زدند که کارش به بیمارستان کشید..

یکی دیگه رو از بالای بازو تا پایین با چاقو کشیدند و تمام دستش بخیه خورد..

یک مورد دیگه توی همین هفته ی گذشته بوده که با قمه ۴ تا انگشت دختره رو قطع کردن.. و مسولان ما هیچ اقدامی نکرده اند... چرا؟؟


واقعا چرا؟؟

چرا وقتی که چیزی علیه ایران هست همه خبر دار میشن؟؟

چرا بوسه ی اون آقا جرمش از قطع کردن ۴ انگشت یه دختر بیشتر به حساب میاد؟؟؟

من کار اون فرد رو تایید نمیکنم..من دارم خودمون رو محکوم میکنم که چرا به راحتی میزاریم حقمون پایمال بشه و حرفی نمیزنیم؟؟؟

چرا وقتی که اینجا مشکلی برای ما پیش میاد پلیس اینجا اصلا جدی نمیگیره؟؟ یه شماره میدن میگن اگر دوباره پیش اومد زنگ بزنید!! واقعا خیلی شاهکار میکنن!!

تازه اینجا یه کشور آروم و تقریبا امنی به حساب میاد..خدا به داد کسانی که تو کشور های دیگه هستند برسه...

چرا مسولان ما حق پایمال شده ی ما رو تو بوق و کرنا نمیکنن؟؟ چرا تو خبر ها بازتاب نمیکنن؟؟؟

آیا ما انسان نیستیم یا خون دیگران از ما رنگین تر است؟؟؟

 

کی میتونه جواب این همه چرای من رو بده؟؟