بازی آرزوها + تبریک عید نوروز

سلام

از همگی شما دوستان خوبم که با تبریکاتون واقعا خوشحالم کردید ممنونم..و از خدا برای تک تک شما عزیزان سلامتی و سعادت آرزومندم..

و از طرف ترنم بهار عزیز هم موظفم که از همتون تشکر کنم..ایشون به دلیل اینکه سرشون خیلی شلوغ بود عذر خواهی کردند و از من خواستند تا از همتون تشکر کنم.. 

متاسفانه دیشب خبر دار شدم که دیروز خواهرم که تازه نی نی دار شده حالش بد شده و وقتی که رفته بیمارستان دکتر گفته که باید صفراش رو در بیاره..و همون دیروز بنده خدا رو خوابوندن برا عمل...البته الان دیگه شکر خدا حالشون خوب هست..و حال نی نی هم خوبه..

بیچاره مامانم ۲ روز بیمارستانه و الانم دمه عیدی حسابی کار داره و دست تنهاست..کاش میتونستم باری از دوشش بردارم..میدونم که حسابی خسته هست..

 

 

خب من ۲ روز پیش از طرف برفی جون به بازی آرزو ها دعوت شدم..و قول دادم که حتما انجام بدم...

خب آرزوهای من یکی دوتا نیست که بشه تحت عنوان آرزوهای محال تو یه پست نوشتشون

من قانون شکنی کرده و همه آرزوهای دور و نزدیکم رو مینویسم...

اولین آرزوم اینه که خدا و بعد پدر و مادرم ازم راضی باشن..(دارم سعیم رو هم میکنم)

دوست دارم یه بنده ی خوب باشم..

دوست دارم مفید باشم..

و بتونم به خواسته هاشون جامه عمل بپوشونم..

آرزوی بعدی اینه که همه ی دوستان و آشنایان و فامیل و خانواده ام صحیح و سالم باشن..

سایه ی پدر بزرگ و مادر بزرگام و پدر و مادرم همیشه رو سرم باشه.. و دعاشون بدرقه ی راهم..

آرزو دارم یه روزی به استقلال مالی برسم و جبران همه زحمتهای پدر و مادرم رو بکنم..

آرزو دارم همه مریضا شفا پیدا کنن و از بستر بیماری و دکترها    رها بشن..

انشالله که خواهر عزیزم هم به زودی حالش خوبه خوب بشه و بتونه به سپهر گلم   رسیدگی کنه..    (دلم خیلی پیشش هست از دیشب تا حالا حالم گرفته هست..)

آروز دارم ایران از این همه تنش آزاد بشه...و همه مردم کشورم تو رفاه و امنیت زندگی کنند و از زندگیشون لذت ببرن..

دوست دارم یه روزی اون شعر تصور کن از سیاوش قمیشی به حقیقت بپیونده..

آرزو دارم که همه به اون چیزایی که دوست دارن برسند و دیگه چشم کسی به دنبال مال دیگران نباشه..  

آرزو دارم که همه آدمها بتونن دیگران رو از درونشون ببخشند و هیچوقت کینه ورزی نکنند..

آرزو دارم که تا زنده هستم غم عزیزانم رو نبینم..

آرزو دارم که تا سال ۱۳۹۰-۱۳۹۱ فارغ التحصیل دکتری رشته ی حقوق بین الملل باشم..

آرزو دارم که یه روزی بتونم به کشور عزیزم ایران خدمت کنم..

آرزو دارم که بتونم یه روز همه دوستان وبلاگیم رو از نزدیک ببینم..

 

واییی چقدر آرزو دارم هرچی مینویسم باز یه چی دیگه یادم میاد..با اجازتون بقیه اش بمونه پیش خودم و شما رو خسته نکنم..

من تازه امروز شروع به خونه تکونی کردم  و تا فردا ادامه داره

عید نوروز رو به همه شما دوستان خوبم تبریک میگم و از خداوند برای همتون سعادت و سلامتی رو آرزومندم..امیدوارم که سال ۸۷ سالی سرشار از مهر و محبت باشه و به همتون خوش بگذره..

     

سال موش مبارک

 

 

 

سال 1387 خورشیدی برابر با سال 7030 میترایی آریایی، 3746 زرتشتی و 2567 شاهنشاهی . اگرچه حضرت محمد 1387سال پیش هجرت کرد ولی سرزمین آریایی من 5645 سال پیش از آن نوروز را جشن می گرفت 2361 سال پیش از آن مردمان این دیار، خدای را ستایش می کردند و کوروش 1182 سال پیش از آن دوستی را در جهان گسترانید. پیشینه سرزمین من بسی بیشتر از1387 سال است. سال نو مبارک

 

مادرم تولدت مبارک

اینجا کلیک کنید تا گوش کنید

مادرم٬

وقتی تو غربت, یاد یاران میکنم, عکسه ماهت رو همیشه, بوسه باران میکنم

مادرم٬

اگه خدا خواست که به خدمتت بیام, جان فدای تو به رسم جان نثاران میکنم,

 جان فدای تو به رسم جان نثاران میکنم

مادر

 صفاتو قربون, شوق نگاتو قربون, وقتی صدام میکنی, زنگ صداتو قربون
کم نشه سایه ت از سرم, الهی قربونت برم,الهی قربونت برم
اونی که فدات میشه, منم, ای همه جان و تنم, مگه ازت دل میکنم

کسی جای تو رو تو قلب من نمیگیره هرگز, مادر

اردتمندی در وجود من نمیمیره هرگز, مادر

کسی جای تو رو تو قلب من نمیگیره هرگز, مادر

اردتمندی در وجود من نمیمیره هرگز, مادر


ای شاه بیت ترانه عشق, ای وجود تو بهانه عــــــشق

کم نشه سایه ت از سرم, الهی قربونت برم,الهی قربونت برم

اونی که فدات میشه منم, ای همه ی جان و تنم, مگه ازت دل میکنم


مادرم فــــــــــکر نکن

حتی یه لحظه, از تو غافلم, تو ای گل سرسبده باغ و گلستانـه دلــــم

مادرم اینو بدون تویی تو دنیا, عزیزترین کسم,

 دلم می خواد همش بگم, دوست دارم مادر, با هر نفسم

کم نشه سایه ت از سرم, الهی قربونت برم,الهی قربونت برم

اونی که فدات میشه منم, ای همه جان و تنم, مگه ازت دل میکنم

اونی که فدات میشه منم, ای همه جان و تنم, مگه ازت دل میکنم

 مـــــــــــادر

 

 

لطفا به وبلاگ ترنم بهار سر بزنید و برایش اونجا تولدش رو تبریک بگید

دوستان عزیزم ازتون تقاضا دارم که حتما وب ترنم بهار رو بخونید و بعد نظرتون رو راجع به داستان زندگی اش از زبان من بیان کنید..

این الان منم دارم کادوت رو میارم     هرچی راه میام نمیرسم

اینم نگاره داره میرقصه 

اینم حتما مامانه که داره کادو هاشو باز میکنه

 

 

 

پی نوشت۱: در عملیاتی غافلگیرانه به مامان اس ام اس زدم و گفتم حتما برو وبت رو بخون

پی نوشت ۲: همه دوستانی که لینکشون رو دارم دعوت کردم..اگر کسی جا افتاده حتما خطای دید بوده...ببخشید

 

بازی استعدادهایم

سلام

چند روز پیشا مرجان جون منو به یه بازی دعوت کرد که باید استعداد هام رو توش مینوشتم..

خب بنظرم کار ساده ای نیست..چون من سرشار از استعدادم که هنوز خیلیاش برا خودم هم شکوفا نشده.. و اینکه این کار نیاز به فکر کردن داره..

یکی از استعدادهایی که همین امروز بهش پی بردم استعدادم تو شکار لحظه هاست..

به این چند تا عکس توجه کنید!!

 

این عکس رو امروز که میخواستم از دانشگاه بیام خونه تو پارگینگ انداختم..گربه زیر ماشین بغلی تو سایه خوابیده بود..دستش رو گذاشته رو صورتش

بعد سوار ماشین شدم داشتم میرفتم که دیدم یه چیزی اون وسط ولو شده..دیدم یه گربه دیگه ست پیاده شدم ازش عکس گرفتم..خیلی خنده دار خوابیده بود...

  

اومدم از یه زاویه دیگه هم بگیرم دیدم داره نگاهم میکنه..ولی تکون نخورد..یکی از دوستام داشت از اونجا رد میشد به من اینجوری نگاه میکرد

این عکس رو هم از تو پارکینگ خونمون انداختم ...یه روز صبح زود که میرفتم دانشگاه وقتی که خورشید تازه داشت طلوع میکرد انداختم

 

کلی از همین استعدادهای درخشان دارم ولی به قول بعضییییا اینجا وبلاگ نه آلبوم که

 

خلاصه میگفتم..

یکی دیگه از استعدادهای من هنر آشپزی بصورت مادرزادی هست..چطوری؟؟ میگم خدمتتون..

من تا وقتی که ایران بودم هیچگونه غذایی بلد نبودم غیر از نیمرو و غداهای سرخ کردنی که اونم فقط سر گاز وایسادنشون رو بلد بودم..

ولی از وقتی که اومدم اینجا و شرایطم برای آشپزی محیا شد شروع کردم به درست کردن انواع غذاها..و اینطور که دیگران میگن دست پخت خوبی هم دارم..من نمیگماااا

این هم عکسهای درخواستی از غذاهام:

یکی دیگه از استعدادهام هم که در همین راستا هست هنر خانه داری هست..که اونم بالاجبار اینجا بلت شدم..

و مهمترین استعداد من در امر بچه داریست..چگونه؟؟

عارضم به خدمتتون که خب وقتی که داداشم ۱۵ سالش بود و اومد پیشم تا الان که ۱۸ سالش شده خب من بزرگش کردم دیگه..

تازه نگار خواهرم رو هم من بزرگش کردم

(خدا نکنه این پست من رو مامانم و بابام بخونن)

بعدشم یه استعداد مادرزادی دیگه هم دارم که تو امر خوابیدن هست..خدایی صفایی داره واسه خودش..وقتایی که کم خواب میشم ترازوی ذهنم بهم میریزه و خیلی کارایی هاش میاد پایین واسه همینم تو شرایطی که بهم میریزم فقط میخوابم..

سعی میکنم هروقت استعداد جدیدی شکوفا کردم بنویسم..

 

پی نوشت ۱:

فردا قراره گروهی از پارلمان..گروهی از دانشگاههای دیگه..گروهی هم والدین و دانشجو ها بیان تو دانشگاه یه کنفرانسی داشته باشن..من و چند تا از بچه ها مسئول راهنمایی مهمانان ویژه به جایگاهشون هستیم..تازه باید مواظبشونم باشیم که از جاشون بلند نشند و مراسم رو بهم نریزند.. فردا خیلی مهم میشم! عکسم رو تو روزنامه های جهانی میندازن

پی نوشت بعد از مراسم:

مراسم خیلی خوب پیش رفت..کلی ازمون تشکر کردند..یه خانومی بود که خیلی مهربون بود از مهمونای ویژه..آخر برنامه که داشت میرفت اومد به چند تا از ما ها دست داد و خوش و بش کرد..میگفت شما وکلای آینده اید..

از شبکه ۳ مالزی هم اومده بودند..کلی ازمون عکس گرفتن..

من که اخبار نه میبینم و نه میخونم ولی احتمالا نشونمون دادن

راستی من یه اشتباهی کردم تو پستم گفتم قراره از پارلمان هم کسی بیاد ولی اینطور نبود..فقط بحث در مورد پارلمان و انتخابات اخیر مالزی بود..

پی نوشت در پاسخ به دوست خوبم بارباپاپا:

عکس از غذاها رو از تو وب دوستم برداشتم..آخه یه بار این دوستم رو با مادرش و یکی دیگه از دوستانم دعوت کردم خونمون...براشون قرمه سبزی و سالاد الویه و سالاد شیرازی و سالاد شیرین (کلم و هویج و ذرت و سس مایونز) و ماست و خیار درست کرده بودم...باور نمیکنید چه جوری میخوردند و کیف میکردند...خودش یه پست حسابی تو وبش گذاشته حتی از چایی و میوه ها هم عکس گرفته و گذاشته تو وبش

listen and silent

 

listen and silent are two words with the same letters

and are very important in friendship

 only a true friend can listen to you when you are silent

عکس های نگار و سپهر جونم

 

سلام

خب اینم از عکسای آقا سپهر گل ما فقط ببینید و لذت ببرید

من که الان چند روزه واسه این عکس اولیه خل شدم..کلی قربون صدقه اش میرم..

معلوم نیست کی بشه تو بغلم بگیرمش..

 

البته این گلک ما روز ۲۴ بهمن مصادف با ۱۳ فوریه یه روز قبل ولنتاین به دنیا اومد که هم یاد آوره عشق به مامانیش و باباش باشه و هم اینکه هر سال از دختراااااا ۲ تا کادو با هم بگیره

 

خب اینم از عکسا:

خاله فدات شه چقده ناز نگاه میکنی تو دوربین...قربون اون تفکرت برم

خب اینجا هم سپهر خان ما با خاله خانومشون عکس گرفتن..بله این خاله نگاره

شنیدم این سپر خان ما بس که شیطونی میکنه نمیزاره ازش درست عکس بندازن

فدات شم خاله تا میتونی بتازوووووووووون  خودم پشتتم

قربون خندیدنت برم که مثل بابا حاجی* شدی...

خب میگن وقتی خوابه میشه درست ازش عکس گرفت و عکسایی که خوابه برا ما میفرستن

هرچند که خوابیدنش هم ناز و قشنگه عشق من

اینم از یه نمای دیگه..قربون اون چونه ی خوشگلت برم که به مامان قشنگت رفته

راستی اولین شعری که براش گفتم هم اینه:

یه چشم داره نخودچی.....ابرو نداره هیچی

وای وای تا گفتم٬ باباش شاکی شد گفت خودت ابرو نداری..گفتم اتفاقا به خودم رفته آخه منم نی نی بودم ابرو نداشتم ولی الان دارم خوبشم دارم

اینم عکس نگار جونم با همون بچه اش که پیش من گذاشته بود تا بزرگش کنم..

 

*بابا حاجی:پدر بزرگم

پی نوشت ۱: ببخشید برا اینکه عکسها باز بشن مجبور شدم تو سایز کوچیک بزارم

گریه بر هر درد بی درمان دواست

الو سلام منزل خداست؟

 این منم مزاحمی که آشناست

هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است

ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست

شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است

به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟

 الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟

 چرا صدایتان نمی رسد ؟  کمی بلند تر

صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟

 اگراجازه می دهی برایت درد دل کنم

" شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست "

 

 

پی نوشت برای کسانی که احیانا فکر میکنم حس گریه داشتم یا کسانی که اسم شاعر رو میخوان بدونن:

 من این شعر رو جایی خوندم ..خوشم اومده بود..تو چرکنویسم گذاشتم..الان که مدتی بود آپ نکرده بودم رفتم سراغ چرکنویس ها تا ببینم چی دارم تا آپ کنم.. چشم افتاد به این شعر و گذاشتمش... راستش شاعرش رو هم نمیدونم کی هست..الانم حس گریه ندارم همینجوری دلم خواست اینو بزارم..

سپهر عشق خاله

 

 

اسم نی نی سپهر شد ولی هنوز عکسش رو ندارم

الهی فداش شم